«هر نوع جرم و تقریباً تمام برخوردهای پلیس و مردم به ضبط و همچنین ضبط اختصاص داده شده است. اطلاع رسانی شفاهی توسط افسران که این برخورد ضبط شده است.» (تأکید اضافه شده است)
از این که بگذریم اعتماد خرید و فروش نمی شود (باید به قول مادربزرگ همه به دست بیاید) این پول باید صرف چه چیزی شود؟ ما میتوانیم استدلال کنیم که اگر قرار است 50 میلیون دلار آمریکا برای دوربینها هزینه شود، یک الزام اخلاقی وجود دارد که اطمینان حاصل شود که هر بار که دوربینها در جایی جدید مورد استفاده قرار میگیرند، به دقت ارزیابی میشوند، همانطور که در ریالتو انجام شد. پس از تکمیل این آزمایشات و ارائه شواهد، میتوانیم همه دانههای شن را با هم جمع کنیم و در مورد اینکه آیا دوربینها میتوانند در کاهش استفاده از زور پلیس مؤثر باشند یا خیر، نتیجهگیری محکمتری بگیریم، اما بدون هشدار شفاهی، استدلال میکنیم که این بعید.
صرف وجود یا عدم وجود دوربین مانع از رفتار خشونت آمیز نمی شود. ما این را از طریق دههها تحقیق بر روی دوربینهای مداربسته میدانیم که نشان میدهد نظارت ویدیویی تأثیر کمی بر جنایات خشونتآمیز و تأثیرات کم روی سایرین دارد. انواع جرم. ما همچنین این را از مشاهدات خودمان از مراکز شهرها در آخر هفته می دانیم: دوربین های بی شمار، خشونت فراوان.
به قول معروف “بدون فکر” است. شواهد تجربی به ما پاسخ داده اند: دوربین ها را معرفی کنید و به طور جادویی، استفاده از زور و شکایات کاهش می یابد، درست است؟ نه کاملا. نکته ای که اغلب در تفسیر موضوع BWV نادیده گرفته می شود این است که “درمان” در مطالعه ما فقط دوربین نبود:
برخی استدلال کرده اند که مرگ اریک گارنر به طور موثری هرگونه پیشنهادی مبنی بر استفاده گسترده تر از دوربین های پلیس را از بین برد. اما موارد دیگر – به ویژه مرگ مایکل براون نوجوان میسوری – ما را به این سوال سوق می دهد که آیا دوربین ها هرگز خشونت پلیس را کاهش می دهند؟ پاسخ صادقانه این است: “شاید”.
آنچه تاکنون می دانیم
این هشدار شفاهی می تواند افراد را حساس کند که آنها را به اصلاح رفتارشان سوق دهد. همچنین میتواند به مردم قوانینی را یادآوری کند که در بازی وجود دارد – ادب حداقل است – اما قوانین دیگری مانند قوانین. به طور مشابه، تذکر کلامی ممکن است افراد را وادار کند تا قبل از اقدام، کمی بیشتر فکر کنند، و بیشتر در مورد پیامدهای آتی تأمل کنند. به طور خلاصه، مکانیسمهای زیادی میتواند وجود داشته باشد که تغییرات رفتاری را هنگام استفاده از دوربین و هشدار شفاهی با هم نشان دهد.
بنابراین، اگر دوربینها از خشونت عمومی جلوگیری نمیکنند، چرا باید انتظار داشته باشیم که نظارت منفعلانه برخورد پلیس با شهروندان باعث تغییر رفتار شود؟ دوربین مدار بسته بخشی از این داستان را به ما می گوید، اما دوربین های نصب شده روی داشبورد، که قبلاً به طور گسترده توسط نیروهای پلیس استفاده می شد، و فیلم های تلفن های هوشمند پلیس توسط مردم، بسیار آموزنده هستند.
به این معنا که پلیس هر بار که دوربین میپوشید، قرار بود به شهروندان اطلاع دهد که این کار را میکنند و برخورد آنها در حال ضبط است. ما هنوز هزاران ساعت فیلم ضبط شده به عنوان بخشی از این آزمایش را برای ارزیابی انطباق با این عنصر بررسی نکرده ایم. اما اگر فرض کنیم که این بیشتر اوقات درست بود، بحث های هیجان انگیز در مورد اثربخشی دوربین ها (یا موارد دیگر) نکته مهمی را از دست می دهند. یعنی هم به افسر و هم شهروند در مورد نظارت بر رفتارشان قبل از شروع تعامل یادآوری می شود.
یک هشدار در مورد فیلمبرداری می تواند کمک کننده باشد
اما همه این کارها ممکن است خیلی دیر انجام شود. پرزیدنت اوباما اخیراً 263 میلیون دلار از کنگره برای خرید 50000 دوربین پلیس، کمک به آموزش افسران پلیس و (ظاهرا) بازگرداندن اعتماد به پلیس درخواست کرد.
در اخیر مطالعه در ریالتو کالیفرنیا، من و همکارانم تأثیر ویدئوهای پوشیده از بدن (BWV) را بر استفاده پلیس از زور و شکایات شهروندان از پلیس مطالعه کردیم. این مطالعه به طور تصادفی افسران را به استفاده از دوربین یا عدم استفاده از دوربین اختصاص داد. ما متوجه شدیم که هم استفاده از نیروی پلیس و هم شکایت ها در طول شیفت هایی که از دوربین ها استفاده می شد و به طور گسترده تر در سراسر نیروی پلیس در طول دوره آزمایشی کاهش یافت.
محدودیت دیگر مطالعه ما، و محدودیتی که تاکنون به طور جهانی نادیده گرفته شده است، این است که نتایجی که ما پیدا کردیم ممکن است تصادفی بوده باشد. از نظر آماری فقط یک مطالعه داریم که یک اثر را نشان می دهد. ممکن است این یک شانس یا حتی به اصطلاح یک کشف نادرست باشد (یعنی ما انتظار داریم که در برخی مواقع یک اثر آماری معنادار پیدا کنیم). به همین دلیل است که دکتر باراک آریل در حال انجام یک مطالعه تکرار چند کشوری است: قبل از اینکه بتوان ادعای اثربخشی را مطرح کرد، باید احتمال اینکه یافته ریالتو معادل آماری «شانس» باشد را کاهش دهیم.
بارزترین نمونه، قتل اریک گارنر است. یکی از تماشاچیان تمام قسمت را فیلمبرداری کرد اما این امر مانع از اتفاقاتی نشد که منجر به مرگ نابهنگام و غم انگیز او شد. همچنین نمونه اخیر یک سرباز ایالتی کارولینای جنوبی وجود دارد که به دنبال نقض قانون بستن کمربند ایمنی به روی یک مرد غیرمسلح در پمپ بنزین تیراندازی کرد. کل این برخورد با دوربین داشبورد پلیس فیلمبرداری شد، اما مانع از آن نشد تیراندازی کردن (خوشبختانه برای مرد درگیر، افسر تیراندازی وحشتناکی داشت. همچنین باید در مورد حکمت شلیک در پمپ بنزین تعجب کرد.)